در میانهٔ سالهای جنگ و در اوج بمبارانهای تهران، روزگار با بیم و ترس میگذرد. اما عشق و دلدادگی و زندگی و امید، هراس ملموس مرگ را به فراموشی میسپارد؛ رفتگان در کلماتِ زندگان تکرار میشوند. مرگ، سؤال مطلق است و عشق، ابهام مکرر. «بمب؛ یک عاشقانه» با کورسوی امیدبخش زندگی کار دارد نه با سیاهی مطلق مرگ.